گیرشمن معتقد است که پارسیان ابتدا در شمال غربی ایران در نزدیکی دریاچه ارومیه مستقر شدند و احتمالا “حدود ۷۰۰ قبل از میلاد آنان در محوطه غربی جبال زاگرس تا مشرق شهر شوشتر در ناحیه ای که ایشان پارسواش یا پارسوماش (مسجد سلیمان) نامیدهاند و این نام در سالنامه های آشوری ذکر شده اقامت گزیدهاند.
زندگی نامه کوروش کبیر
تاریخ نویسان باستانی از قبیل هرودوت ،گزونفون و کتزیاس درباره چگونگی زایش کوروش اتفاق نظر ندارند. اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کردهاند، اما شرحی که آنها درباره ماجرای زایش کوروش ارائه دادهاند، بیشتر شبیه افسانه میباشد.
بنا به گفته ی هرودوت، آستیاگ (پدربزرگ کوروش) شبی در خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که ماد و تمام آسیا را غرق کرد. معبرها خواب وی را چنین تعبیر کردند که فرزند دخترش روزی بر تمام آسیا غلبه می کند. از این روی، وی دخترش ماندانا را به یکی از بزرگان پارس به زناشویی داد.
پس از تولد نوه اش، وی خواب دیگری دید که تاکی از بدن ماندانا روئیده و تمام آسیا را گرفته. پس او فرزند دخترش را به یکی از بستگانش به نام هارپاگ سپرد و دستور داد که کودک را بکشد. هارپاگ، کوروش کبیر را به یکی از چوپان های شاه به نام مهرداد داد و از او خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند. چوپان کودک را به خانه برد. وقتی همسر چوپان از موضوع باخبر شد، با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید که بچه را نکشد و بجای او، فرزند خود را که مرده بدنیا آمده بود، در جنگل رها سازد. چوپان نظر همسرش را پذیرفت و جسد فرزندش را به مأموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش کبیر را به گردن گرفت.
دوران نوجوانی و زندگی نامه کوروش هخامنشی
هنگامی که کوروش ده ساله شده بود و با کودکان بازی میکرد، آن کودکان وی را به عنوان پادشاه برگزیدند. وی در میان بازی، دستور داد یکی از کودکان را تنبیه کنند. پدر آن پسر به نام آرتمبارس نزد آستیاگ شکایت کرد و اظهار داشت که یکی از بردگان وی فرزند درباریان را چوب زدهاست. کوروش کبیر را نزد آستیاگ فرستادند تا تنبیه شود. شاه با مشاهدهٔ کوروش کبیر و شباهت وی با افراد خانواده فکر کرد نکند نوه خودش باشد.
شاه چوپان را تهدید کرد که اگر حقیقت را نگوید شکنجه خواهد شد و وی حقیقت را بیان داشت. پس از آن، شاه هارپاگ را احضار کرد و از وی پرسید: «طفل دخترم را که به تو سپرده بودم، چگونه کشتی؟» هارپاگ با دیدن چوپان پاسخ داد که: «پس از آنکه طفل را به خانه بردم، خواستم طوری رفتار کنم که امر تو اجرا شده باشد و قاتل پسر دخترت هم نباشم.»
او گفت حالا که طفل زنده مانده باید خدا را شکر کرد و ضیافتی داد و از هارپاگ خواست به این میهمانی بیاید و فرزندش را هم همراه بیاورد. بدین ترتیب که او را برای صرف شام دعوت کرد و بدون آنکه وی خبردار شود از بدن فرزندش که همسن کوروش کبیر بود، غذایی تهیه کرد و به پدرش داد.
مدتی بعد آستیاگ بار دیگر به جادوگران و کاهنان روی آورد و از آنها سوال کرد که آیا باید از خطر نواده بترسد؟ آنها پاسخ دادند که رویای شاه هم اکنون تعبیر شده است برای آنکه کوروش کبیر هنگامی که با کودکان دیگر بازی میکرد به عنوان شاه انتخاب شد؛ بنابراین دیگر نیاز نیست از وی بترسد.
به قدرت رسیدن پادشاه پارسی
بعد از آنکه کوروش شاه آنشان شد در اندیشه حمله به ماد افتاد. دراین میان هارپاگ نقشی عمده بازی کرد. هارپاگ بزرگان ماد را که از نخوت و شدت عمل شاهنشاه ناراضی بودند بر ضد ایشتوویگو (آژی دهاک)شورانید و موفق شد، کوروش را وادار کند بر ضد پادشاه ماد لشکرکشی کند و او را شکست بدهد.
با شکست کشور ماد بهوسیله پارس که کشور دست نشانده و تابع آن بود، پادشاهی ۳۵ ساله ایشتوویگو پادشاه ماد به انتها رسید، اما به گفته هرودوت کوروش به ایشتوویگو آسیبی وارد نیاورد و او را نزد خود نگه داشت. کوروش به این شیوه در ۵۴۶ پادشاهی ماد و ایران را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود. کوروش پس از آنکه ماد و پارس را متحد کرد، خود را شاه ماد و پارس نامید.
۷ آبان روز کوروش کبیر
روز کوروش بزرگ، در ۷ آبان (۲۹ اکتبر) یک روز غیررسمی در گرامی داشت کوروش بزرگ، بنیانگذار و نخستین پادشاه حکومت هخامنشی است. بر اساس رویدادنامه نبونعید، هفتم آبان، سالروز ورود کوروش بزرگ به بابل میباشد. بر اساس رویدادنامه نبونعید، در ۲۹ اکتبر (۷ آبان) سال ۵۳۹ پیش از میلاد کوروش وارد بابل شد. در رویدادنامه نبونعید اینچنین آمده است:
در ماه اَرَخسمنو (Arahsamnu = ماه هشتم)، روز سوم ( هفتم آبان ماه) کوروش به بابل اندر آمد. شاخههای سبز در برابر ( زیر پای او) گسترده شد.
کوروش کبیر در قرآن
اولین فرد از اسلامشناسان و مفسران و تاریخدانان جهان اسلام که با قاطعیت ذوالقرنین را با شخصیت تاریخی کوروش تطبیق داد ابوالکلام آزاد، متفکر هندوستانی در کتاب «ذوالقرنین یا کوروش کبیر» بود.
بعد از او شماری از مفسرین معاصر مانند مودودی، علامه طباطبایی صاحب المیزان و مکارم شیرازی و سلطان حسین و نورعلی تابنده گنابادی حکایت از آن دارد که مشخصاتی که از این فرد در قرآن و تاریخها و داستانها آمده است با منش تاریخی کوروش بزرگ همسویی دارد.
منشور کوروش کبیر
منم کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابل، شاه سومر و اَکـَد، شاه چهار گوشه ی جهان. پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، نوه ی کوروش، شاه بزرگ، نبیره ی چیش پیش، شاه بزرگ …
آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه ی مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مردوک خدای بزرگ دل های پاک مردم بابل را متوجه من کرد. زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع داخلی بابل و جایگاه های مقدسش قلب مرا تکان داد. من برای صلح کوشیدم. من برده داری را بر انداختم، به بدبختی آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه ی مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند.
مردوک خدای بزرگ از کردار من خشنود شد … او برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم …
مرگ کوروش بزرگ
هرودوت گزارش میدهد که کوروش در جنگ با ماساگتها کشته شد؛ ولی این دیدگاه را بیشتر مورخان جدید رد میکنند و معتقدند که داستان هرودوت ساختگی است. تنها منبع موثق کهنی که غیرمستقیم به مرگ کوروش اشاره میکند، دو لوح و سند گلی یافتشده در بابل است که نخستین آن مربوط به دوازدهم اوت ۵۳۰ پیش از میلاد است که تاریخ آن «نهمین سال کورش، شاه کشورها» را نشان میدهد.
سند دوم که مربوط به سی و یکم اوت ۵۳۰ پیش از میلاد است، «سال آغاز فرمانروایی کمبوجیه، شاه کشورها» را بر خود دارد. این دو سند که در ظاهر اهمیت چندانی ندارند، در واقع نشان میدهند که کوروش در فاصلهٔ بین ۱۲ تا ۳۱ اوت سال ۵۳۰ پیش از میلاد درگذشتهاست و یا حداقل، خبر درگذشت وی و بر تختنشینی کمبوجیه در این تاریخ به بابل رسیدهاست.
سخنان بزرگان در مورد بزرگ مرد پارسی
ویل دورانت تاریخ نویس معاصر
کوروش یکی از کسانی بود که گویا برای فرمانروایی آفریده شدهاند…در اداره امور به همان گونه شایستگی داشت که در کشورگشاییهای حیرتانگیز خود. با شکستخوردگان به بزرگواری رفتار و نسبت به دشمنان سابق خود مهربانی میکرد. پس مایه شگفتی نیست که یونانیان درباره وی داستانهای بیشمار نوشته و او را بزرگترین پهلوان جهان پیش از اسکندر دانسته باشند
افلاطون
پارسیان در زمان شاهنشاهی کورش اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه می داشتند. از اینرو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملتهای جهان شدند.
پرفسور کریستن سن (ایران شناس شهیر)
شاهنشاه کورش بزرگ نمونه یک پادشاه “جوانمرد” بوده است. این صفت برجسته اخلاقی او در روابط سیاسی اش دیده می شده.
منبع: ستاره