در اواخر جنگ جهانی دوم ژنرالهای آمریکایی بهاین نتیجه رسیدند که باید برای شکست کامل ژاپن چند صد هزار نفر کشته دهند؛ بنابراین بهسمت بمب هسته ای رفتند تا بهخاطر تاثیر روانی و ویرانی وحشتناک آن دولت ژاپن تسلیم شود. هرچند جالب است بدانید که دانشمندان آلمان نیز در تلاش برای توسعه بمب اتم بودند. اگر هیتلر میتوانست زودتر از آمریکا به بمب اتم دست یابد، قطعا سرنوشت جنگ کاملا متفاوت پیش میرفت.
نتایج و عواقب توسعه بمب اتم توسط آلمان در جنگ جهانی دوم
در طول جنگ جهانی دوم کشورهای مختلف تمامی اصول اخلاقی را زیر پا گذاشته بودند و صرفا قصد داشتند بههر قیمتی که شده به پیروزی برسند. به همینخاطر بود که آمریکا تصمیم گرفت هیروشیما و ناگاساکی را با خاک یکسان کند. با وجود اینکه آنها ۱۱ روز قبل از بمباران توانسته بودند پیامی رمزی را بین مقامات ژاپن کشف کنند که در حال گفتگو برای تسلیم بودند.
هرچند موفقیت آمریکا در رسیدن به بمب اتم و استفاده از آن بهصورت کاملا یکطرفه نبود. دانشمندان آلمان نازی نیز در تلاش بودند به بمب اتم برسند. در واقع آلمان زودتر از کشورهای دیگر یعنی در سال ۱۹۳۸ کار روی مسائل هسته ای را آغاز کرد. یکسال بعد نیز آنها متوجه کاربرد انفجار اتمی برای مصارف جنگی شدند. در سال ۱۹۴۲ رقابت تنگاتنگی بین آمریکا و آلمان برای رسیدن به بمب اتم در جریان بود.
پژوهشهای تاریخی نشان میدهند که آلمان حتی به توسعه بمب هسته ای خیلی نزدیک شده بود. هرچند هیتلر تصمیم میگیرد دانشمندان فعال در این بخش را به قسمتهای دیگر انتقال دهد تا در توسعه پروژههای ظاهرا مهمتر کمک کنند. تصمیمی که باعث شد آمریکا بهتنهایی در سال ۱۹۴۵ باعث وحشت جهانیان شود.
از زمان پایان جنگ جهانی دوم بسیاری از پژوهشگران از خود پرسیدهاند که اگر آلمان به بمب اتم دست پیدا میکرد، چه اتفاقی رخ میداد. برای پاسخ به این سوال باید یادآور شویم که زمان توسعه بمب اتم میتوانست تاثیر بسیار زیادی در سرنوشت آلمان داشته باشد. به همینخاطر سه سناریوی مختلف را بررسی میکنیم.
دستیابی به بمب اتم بین سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۱
هیتلر در جنگ جهانی اول تحتتاثیر بمب شیمیایی قرار گرفت و برای مدت یک هفته نابینا شد. به همینخاطر در جنگ جهانی دوم اجازه استفاده از سلاحهای شیمیایی را نداد. بدینترتیب این احتمال وجود داشت که هیتلر در ابتدا چندان تمایلی به استفاده از بمب اتمی نداشته باشد. مخصوصا اینکه بین سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۱ آنها پشت سر هم فقط پیروزی را تجربه میکردند.
نقشه مناطق تحت کنترل آلمان در سال ۱۹۴۱
لهستان، نروژ، دانمارک، هلند، بلژیک، فرانسه، یوگوسلاوی و یونان یکی پس از دیگری از آلمان نازی شکست خورده بودند. نیرویهای بریتانیا نیز در ساحل دانکرک در محاصره کامل قرار داشتند و اگر آلمان تصمیم به نابودی آنها میگرفت، در انگلستان بهجز نیروی پلیس هیچ نظامی دیگری وجود نداشت. در این مدت آلمان هیچ نیازی برای استفاده از بمب اتم احساس نمیکرد.
عملیات بارباروسا و حمله به شوروی نیز در ابتدا بسیار خوب پیش میرفت. نیروهای شوروی بهصورت دستههای بزرگ تسلیم میشدند و آلمان مرتب پیشروی میکرد. حتی ارتش سرخ باور نداشت که بتوان نیروهای آلمانی را شکست داد. در این شرایط ارتش آلمان به مسکو نزدیک شده بود؛ اما آغاز فصل سرما به داد روسها رسید. آنها توانستند کمی نیروهای آلمانی را پس بزنند تا پایتخت سقوط نکند.
در این موقعیت ممکن بود آلمان از بمب اتم خود استفاده کند. بمب اتم نیز احتمالا برای استالینگراد استفاده میشد تا هم روحیه روسها در هم شکسته شود و هم صنایع موجود نابود شوند. بسیار بعید است که آلمان مسکو را هدف قرار میداد؛ زیرا هیتلر در فکر تسخیر جهان نبود و میخواست فضای حیاتی را برای پیشرفت کشور خود فراهم کند.
پس از بمباران اتمی استالینگراد دو طرف در شوک بودند و کسی خبر نداشت که چه آسیب شدیدی بهشهر وارد شده است. ناظران اولیه وارد شده به شهر نیز بهخاطر تشعشعات شدید میمردند. هرچند بررسیهای هواپیماهای جنگی بهخوبی آشکار میساخت که استالینگراد کاملا با خاک یکسان شده و کمتر کسی زنده مانده است. بهنظر میرسد در این مرحله استالین رسما تقاضای صلح میکرد و شکست را میپذیرفت.
بر اساس معاهده امضا شده بین دو کشور نیز بخشهای قابل توجهی از شوروی که شامل مناطق صنعتی و منابع ارزشمند میشدند، در اختیار آلمان نازی قرار میگرفت. پس از این معاهده دیگر شوروی توان بازسازی خود و حمله متقابل به آلمان را نداشت. هیتلر کاملا به اهداف خود دست یافته بود و رایش پیروز جنگ جهانی دوم محسوب میشد.
پس از دستیابی آلمان به بمب اتم بریتانیا نیز مجبور میشد بهعنوان تنها کشور باقیمانده در اردوگاه متفقین قرارداد صلحی را با آلمان امضا کند. از این پس هیتلر اتحادیه اروپا را بهشکلی متفاوت ایجاد میکرد. بریتانیا نیز بهعنوان کشوری مشابه تایوان امروزی خواهد بود. به اینصورت که نمیتواند بدون کمک و حمایت آمریکا استقلال خود را تامین کند.
جنگ سرد هم بین آمریکا و آلمان شکل خواهد گرفت و دو کشور سعی خواهند کرد بهصورت هژمون در جهان جلوه کنند.
دستیابی آلمان به بمب اتم بین سالهای ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۴
وضعیت آلمان در سال ۱۹۴۳ بسیار فرق داشت. ورماخت در تابستان ۱۹۴۳ نتوانست در شوروی پیشروی کند و آلمان هم دیگر منابع کافی برای یک حمله تمامعیار و بزرگ را در جبهه شرق در اختیار نداشت. با وجود این، هیتلر امیدوار است که بتواند شرایط را تغییر دهد. هرچند کمکهای آمریکا به ارتش سرخ باعث شده بود که شوروی جان دوبارهای گیرد و بتواند کمکم آلمان را مجبور به عقبنشینی کند.
نقشه مناطق تحت کنترل آلمان در سال ۱۹۴۳
در سال ۱۹۴۴ نیروهای آمریکایی، کانادایی و بریتانیایی نیز قصد داشتند با حمله از ساحل نرماندی جبهه جدیدی را در برابر آلمان بگشایند. در این حالت دیگر آلمان نمیتوانست از بمب اتم در برابر شووری استفاده کند. چراکه کارایی لازم را نداشت. فراموش نکنید که ژاپن جزیزهای کوچک در اقیانوس بود و دو بمب اتم آسیب شدیدی را به این کشور وارد کرد؛ اما وسعت شوروی کار را مشکل میکرد.
اگر آلمان از بمب اتم در برابر شوروی استفاده میکرد، قطعا باعث ایجاد وحشت در طرف مقابل میشد؛ اما نیروهای شوروی تمام تلاش خود را میکردند تا به پیشروی ادامه دهند. مخصوصا اینکه برای سران شوروی و ژنرالهای این کشور جان سربازان سر سوزنی ارزش نداشت و حاضر بودند میلیونها نفر را قربانی رسیدن به اهداف خود کنند. حتی در نبرد استالینگراد نیز افرادی در پشت جبهه حضور داشتند که سربازان روسی را پس از فرار تیرباران میکردند.
در این موقعیت قطعا شوروی به پیشروی خود ادامه میداد. چراکه آلمان منابع کافی برای ساخت تعداد زیادی بمب اتم را در اختیار نداشت و ۲ بمب اتم نیز نمیتوانست تاثیر خیلی زیادی در نتیجه جنگ داشته باشد. مخصوصا اینکه سایر نیروهای متفقین آماده پیشروی در خاک اروپا بودند. در این موقعیت خاص آلمان میتوانست یکی از بمبهای خود را برای انگلستان استفاده کرده و دیگری را برای نرماندی نگه دارد.
ویرانی گسترده ایجاد شده در لندن باعث میشد که بریتانیا از جنگ خارج شود. آمریکا و سایر متفقین نیز دیگر چندان تمایلی برای حمله به اروپا نداشتند. چراکه از عواقب استفاده از بمب اتم علیه نیرویهای میترسیدند. این وضعیت به هیتلر اجازه میداد که کلیه نیروها و امکانات خود را روانه جبهه شرق کند. خوشبختانه دادههای تاریخی میتواند تا حدودی اتفاقات احتمالی را برایمان شفاف کنند.
استالین، رهبر شوروی در یادداشتهای خود نوشته بود که اگر عملیات متفقین برای ورود به اروپا شکست بخورد، دیگر بهجنگ ادامه نخواهد داد. وی بر این باور بود که ارتش سرخ منابع کافی برای شکست کامل آلمان در اروپا و اشغال این کشور را ندارد و بهتر است بیش از این برای جنگ هزینه ندهد. در واقع روسها قصد داشتند تا مرز لهستان پیشروی کرده و در آنجا منتظر پیشنهاد صلحی از طرف هیتلر بمانند.
پیمان صلح بین آلمان و شوروی باعث میشد که اروپا به مرزهای سال ۱۹۴۱ و پیش از عملیات بارباروسا بازگردد. جنگ جهانی دوم در اروپا به پایان میرسید و بریتانیا نیز دیگر تمایلی برای ادامه درگیری با آلمان نداشت. در نتیجه این جنگ آلمان بهعنوان قدرت اول اروپا شناخته میشد. گرچه مجبور بود با دو ابرقدرت بهنامهای آمریکا و شوروی کنار بیاید. در واقع جنگ سرد بین این سه کشور شکل میگرفت.
البته یک احتمال دیگر نیز وجود داشت که تا حدودی بعید بهنظر میرسد. آن هم اینکه آلمان تصمیم بگیرد فناوری بمب اتم را با ژاپن به اشتراک بگذارد. با توجه به تعداد زیاد متغیرهای موجود در این بخش نمیتوان حدس زد که چه اتفاقی در صحنه اقیانوس آرام رخ میداد؛ اما حداقل ژاپن حضور استعماری خود در شرق آسیا را تثبیت میکرد. آمریکا نیز ممکن بود به سیاست انزواگرایانه خود در دوران بین جنگ جهانی اول و دوم بازگردد.
در هر صورت بمب اتم میتوانست آلمان نازی را از شکست حتمی در جنگ نجات داده و نظم نوینی را بر جهان حاکم کند.
دستیابی به سلاح هسته ای در سال ۱۹۴۵
اگر دانشمندان آلمانی موفق میشدند در سال ۱۹۴۵ به سلاح هسته ای دست یابند، شرایط برای آلمان فوقالعاده بدتر میشد. در واقع رسیدن به بمب اتم در سال ۱۹۴۵ بسیار دیر بود و فقط ممکن بود به تصمیمات جنونآمیز و بینتیجه منجر شود. در سال ۱۹۴۵ ارتش سرخ با قدرتی شگفتانگیز به پایتخت آلمان نزدیک میشد و سایر نیروهای متفقین نیز در حال پیشروی بودند.
وضعیت آلمان در سال ۱۹۴۵
ارتش آلمان در دو جبهه درگیر بود و بهشدت تلفات میداد. آنها کاملا متوجه بودند که جنگ بهپایان رسیده است و از نظر نظامی امکان پیروزی وجود نخواهد داشت. هیتلر تنها امیدوار بود که اتفاقی باعث شود اتحاد بین آمریکا، شوروی و بریتانیا از هم بپاشد و دو کشور غربی در برابر شوروی قرار بگیرند.
در واقع وی باور داشت که آنها هرگز اجازه اشغال اروپا توسط ارتش شوروی را نخواهند داد. چراکه چنین کاری اشتباهی بزرگ است و به گسترش گرایشهای کمونیستی منجر میشود. هرچند چنین اتفاقی رخ نداد و دو طرف با قدرت در حال کوبیدن ارتش آلمان بودند. نیروی هوایی آلمان نیز عملا از بین رفته بود و نمیتوانست برتری هوایی را در اختیار گیرد.
در نتیجه هواپیماهای متفقین نیروها، کارخانهها و شهرهای آلمان را بهشدت بمباران میکردند تا جنگ زودتر به پایان رسد. حالا تصور کنید در این موقعیت آلمان میخواهد از بمب اتم استفاده کند. آنها صرفا میتوانستند بمب اتم را بهعنوان ابزاری برای انتقام ببینند و توانایی جلوگیری از پیشروی نیروهای دشمن را نداشتند.
آمریکا نمیتوانست توسط آلمان مورد هدف قرار بگیرد؛ زیرا لوفتوافه (نیروی هوایی آلمان) بهشدت تضعیف شده بود و از هواپیماهای مناسب برای چنین عملیاتی بهره نمیبرد. پیشروی شدید ارتش سرخ نیز سبب شده بود که مسکو و مناطق صنعتی شوروی در دسترس نیروی هوایی آلمان نباشند. آلمان صرفا میتوانست از ۲ بمب اتمی خود علیه نیروهای ارتش شوروی در اروپا استفاده کند.
این رویکرد باعث میشد که شوروی تلفات بیشتری را در نتیجه جنگ تحمل کند؛ اما آنها قطعا عزم خود را برای پیشروی بهسمت آلمان جزم میکردند. مخصوصا که افرادی مثل ژنرال ژوکوف برای جان نیروهای خود ارزشی قائل نبودند و فقط دوست داشتند نابودی کامل آلمان را ببینند. همچنین چنین کاری نمیتوانست جلوی پیشروی نیروهای جبهه غرب را بگیرد. در نتیجه آلمان چند ماه دیرتر شکست میخورد.
هرچند اینبار نیروهای متفقین سرشار از کینه بودند و آسیب شدیدی را به رایش سوم وارد میکردند. در این حالت حتی احتمال داشت که دیگر اجازه تشکیل کشوری بهنام آلمان نیز داده نشود و صرفا شاهد تشکیل کشورهای کوچک جدید در اروپا باشیم. رویکردی که قطعا فرانسه نیز از آن دفاع میکرد.
یک احتمال دیگر استفاده آلمان از بمب اتم علیه انگلستان بود. در این موقعیت ممکن بود نیروی هوایی آلمان آخرین توان خود را برای حمله به انگلستان بهکار گیرد. نیروی هوایی آلمان با چند صد هواپیما نظامی بهسمت انگلستان حرکت میکند و بمب افکنها نیز در میان آنها قرار میگیرند. دو بمب افکن به بمب اتم مجهز هستند.
رادارهای متفقین حرکت تعداد زیادی هواپیما را تشخیص میدهند و نیروی هوایی سلطنتی برای مقابله با آنها وارد میشود. هواپیماهای ارتش آلمان بهچند دسته تقسیم میشوند تا تمرکز نیروی هوایی بریتانیا را درگیر خود کنند. بدینترتیب بمبافکنها موفق میشوند لندن و یک شهر دیگر را مورد هدف قرار دهند. این اتفاق باعث میشود که بریتانیا بهشدت آسیب ببیند؛ اما همچنان شوروی و آمریکا در صحنه حضور دارند. به همینخاطر شکست آلمان قطعی خواهد بود.
گرچه در نتیجه این سناریو نیز متفقین تمام تلاش خود را خواهند کرد تا آلمان را بهنابودی کاملا بکشانند. در این سناریو هم تقسیم آلمان به کشورهای کوچک و دادن مناطق صنعتی و منابع طبیعی این کشور به همسایگان محتملترین رخداد است.
جمعبندی
در پایان باید گفت که اگر آلمان میتوانست در زمان مناسب به بمب اتم دست یابد، قطعا سرنوشت جهان تغییر میکرد. در این حالت ناسیونال سوسیالیسم بهعنوان یک ایدئولوژی سوم در برابر کاپیتالیسم و کومونیسم قد علم میکرد و نظم جهانی بهشکلی دیگر ایجاد میشد.
اروپای متحد در اختیار آلمان قرار میگرفت. بریتانیا و آمریکا در یک جبهه قرار میگرفتند و شوروی سعی میکرد با ایدئولوژی کمونیسم نفوذ خود را در کشورهای آسیایی گسترش دهد. گرچه دستیابی دیرهنگام به بمب اتم فقط میتوانست ویرانی هرچه بیشتر و نابودی کامل آلمان را باعث شود.
منبع: خبرآنلاین