سینماهنرمندان

پدرو پاسکال: بازیگرِ با استعداد یا کراش اصلی اینترنت؟

از ۱۴ آوریل، پلتفرم HBO شاهد پخش پرسر و صدای فصل دوم پروژه پسا-آخرالزمانی «The Last of Us» بود و همین چند وقت پیش، بازیگر اصلی این سریال جنجالی، پدرو پاسکال، پنجاهمین سالگرد تولد خود را جشن گرفت. اکنون من در این مقاله به بررسی پدیده شخصیت‌های بازیگری او، تأثیرش در شبکه‌های اجتماعی و نقشش در خلق قهرمانی جدید روی پرده می‌پردازیم.

پدرو پاسکال بازیگری است که کارنامه‌اش مانند یک زیبابین یا کِلایدِسکوپ رنگارنگ است. او کسی است که از نقش‌های تاریک و جنایی به شخصیت‌هایی رسید که نماد مردانگیِ جدید و انسانی‌تر هستند. با هر پروژه جدید، گویی پوست می‌اندازد و لایه‌های تازه‌ای از ذات بازیگری‌اش را به نمایش می‌گذارد. هر نقش او، چه یک قاچاقچی خشن مواد مخدر و چه یک پدر در دنیای پسا-آخرالزمان، به بیانیه‌ای قدرتمند تبدیل می‌شود که در آن شکنندگی و قدرت در هم می‌آمیزند. راز او همین است: پاسکال می‌تواند همزمان یک قهرمان و یک انسان معمولی باشد، بار جهان را به دوش بکشد، اما هویت فردی‌اش را فدا نکند.

زندگی پاسکال در جوانی ثبات نداشت: متولد سانتیاگوی شیلی، پس از کودتای نظامی همراه خانواده به دانمارک و سپس تگزاس مهاجرت کرد. در کودکی به شنا علاقه داشت و حتی در مسابقات شرکت می‌کرد، اما عشق به سینما، به‌ویژه فیلم «امپراتوری خورشید»، او را به بازیگری کشاند. پس از تحصیل در دانشگاه نیویورک، تمام‌وقت به این حرفه پرداخت. سال‌ها در نقش‌های فرعی ظاهر شد؛ از «بافی قاتل خون‌آشام‌ها» تا «لمس یک فرشته»، و مسیرش به سوی ستاره‌ شدن پر از فراز و نشیب بود. در مقطعی، نام خانوادگی مادرش را انتخاب کرد؛ هم به‌خاطر تلفظ سخت «بالماسِدا» برای آمریکایی‌ها و هم برای گرامیداشت یاد مادرش که خودکشی کرده بود.

در سال‌های اخیر، کارنامه او به‌وضوح نشان می‌دهد که مردان روی پرده می‌توانند هم قوی باشند و هم آسیب‌پذیر. همه‌چیز از «Narcos» شروع شد؛ جایی که پاسکال نقش خاویر پنیا، مأمور مبارزه با مواد مخدر را بازی کرد. این نقش می‌توانست یک کلیشه خشک و خشن باشد، اما او با اضافه کردن خستگیِ اضطراب‌آلود، شکست درونی و آگاهی تلخ از نقشش در این فرآیند خونین، شخصیتی پیچیده خلق کرد. خاویر نه‌تنها به دنبال پابلو اسکوبار است، بلکه مدام از خود می‌پرسد آیا بازی ارزشش را دارد؟ به‌جای یک «پلیس خوبِ» ساده، با انسانی روبه‌رو می‌شویم که زیر بار مصالحه‌های اخلاقی خرد شده است.

82

در «مندالورین» هم همین‌طور است: جنگجوی فولادین در واقع پدری برای بیبی یودا است که او را نه‌تنها از دشمنان، بلکه از تهدیدهای جهان بیرون هم محافظت می‌کند. پاسکال عمداً بر احساسات تأکید می‌کند و از ترسِ به‌حساب‌آمدنِ احساساتی‌بودن نمی‌هراسد. تضادها هستند که درام واقعی و تعارض‌های درونی اصیل را می‌سازند. او روی پرده یک ماسکِ ایده‌آل‌شده با ویژگی‌های ازپیش‌تعیین‌شده نیست، بلکه موجودی زنده با عمق و سایه‌روشن‌های خودش است.

پاسکال این روزها خیلی از ریشه قهرمانِ عبوس و درون‌گرا دور نمی‌شود، بلکه آن را از درون بازتعریف می‌کند. او در واقع تصویر «مردِ بی‌احساس» را می‌شکافد و تِرکی در آن ایجاد می‌کند تا قهرمانش بتواند ویژگی‌های واقعاً انسانی، نه کلیشه‌ای، را جذب کند. شخصیت‌های او هنوز هم قوی هستند، اما این قدرت نه در پرخاشگری، بلکه در تواناییِ مراقبت و محافظت — هم جسمی و هم عاطفی — نمود می‌یابد.

از این نظر، پاسکال به واسطه‌ای برای مردانگیِ جدید تبدیل شده است؛ مردانگی‌ای که شجاعت را با آسیب‌پذیری می‌آمیزد و صداقت را نه نشانه ضعف، بلکه بازتابی از عزت نفس درونی می‌داند. مثلاً جوئل در «The Last of Us» فقط یک جنگجو نیست، بلکه انسانی است که با سایه‌های درون خود و جهانی که نمی‌تواند در برابر آن بی‌تفاوت بماند، می‌جنگد. او کامل نیست و همین نکته ظریفِ مهمی در شخصیت‌پردازی است: قهرمانی که اشتباهات و فقدان‌هایش را می‌پذیرد و با‌وجود همه‌چیز، به پیش می‌رود.

83

پاسکال شخصیت‌های یک‌پارچه و شکست‌ناپذیر ندارد. او کسانی را انتخاب می‌کند که می‌جنگند — با خودشان، با زخم‌هایشان، با تکلیفشان.

پدرو پاسکال فقط یک بازیگر نیست، بلکه نماد جنبشی جدید در فرهنگ عامه است؛ جنبشی که در مرکز آن دیگر تصویر «مردانگیِ شکست‌ناپذیر» قرار ندارد، بلکه قهرمانانی هستند که حاضرند به ناکامل‌بودن خود نگاه کنند. تا حد زیادی به‌خاطر پاسکال است که می‌بینیم مردان روی پرده نه‌تنها به دنبال کنترل و قدرت نیستند، بلکه می‌توانند آسیب‌پذیر باشند. در همان «مندالورین»، دین جارینِ پدرو از مردی متعهد به قانون شکارچیانِ جایزه‌بگیر، به پدری تبدیل می‌شود که حاضر است برای فرزندش هر قاعده‌ای را زیر پا بگذارد.

خشونت همیشه سپری بوده که مردان را از احساسات — که در جهانِ مردانگیِ سمی پذیرفته نیست — دور نگه می‌دارد، اما در قهرمان «مندالورین»، پشت این سپر، دلبستگیِ عمیق پدری به بچه‌یودا نهفته است؛ همان‌که برایش می‌جنگد، به قبیله‌اش خیانت می‌کند و مقامش را از دست می‌دهد.

این دوگانگی در جوئلِ «The Last of Us» هم دیده می‌شود: قاچاقچی سابقی که مرگ دخترش را تجربه کرده، حالا معنای تازه‌ای در مراقبت از اِلی، دختر نوجوان، پیدا می‌کند. در پایان، عشق به اِلی او را وادار می‌کند کارِ غیراخلاقی بکند و قواعد زیادی را بشکند. حتی اوبرین مارتلِ «بازی تاج‌و‌تخت» هم پشتِ رفتارهای جنسیِ نمایشی و خشونتِ تحریک‌آمیزش، تراژدی را حمل می‌کند: او با انگیزه انتقام برای مرگ خواهرش حرکت می‌کند، اما در لحظه سرنوشت‌ساز، خونسردی را فدای احساسات می‌کند و جان می‌بازد.

84

پاسکال شخصیت‌های یک‌پارچه و شکست‌ناپذیر ندارد. او کسانی را انتخاب می‌کند که می‌جنگند — با خودشان، با زخم‌هایشان، با تکلیفشان. و دقیقاً همین تعارض درونی، که نمی‌توان آن را به یک ویژگی تقلیل داد، است که قهرمانانش را واقعاً زنده می‌کند.

پدرو نه‌تنها به‌خاطر نقش‌هایش، بلکه به‌خاطر فعالیت‌های اجتماعی‌اش هم محبوب شده است. او از جنبش‌های اجتماعی و گروه‌های حاشیه‌نشین حمایت می‌کند. او متحدی وفادار است: تعهدش به حقوق بشر و حمایت از کسانی که برای حقوق خود می‌جنگند، از او الگویی ساخت. پاسکال فقط یک مردِ دوست‌داشتنی با توانایی تغییر سریع حال‌وهوا نیست، بلکه فردی پیشرو است. او در مورد حقوق اقلیت‌ها، خشونت جنسیتی یا سقط جنین سکوت نمی‌کند. در توییتر به ماشین عدالت تبدیل شده، چون واقعاً به حرف‌هایش اعتقاد دارد. او اغلب از شهرتش برای هدف‌های والا استفاده می‌کند: می‌خواهد صدای کسانی باشد که اغلب شنیده نمی‌شوند. به‌خاطر همین‌است که دوستش دارند.

هر پروژه جدید ثابت می‌کند که او مستقیماً در محبوبیت‌یافتنِ نوع جدیدی از قهرمان نقش دارد؛ قهرمانی که مدت‌ها در فرهنگ عامه غایب بود. پاسکال به نشانه‌ای فرهنگی از زمانه ما تبدیل شده است — نماد کسی که نه‌چندان دنیا را نجات می‌دهد، بلکه این سؤال را مطرح می‌کند که اصلاً چرا باید دنیا را نجات داد؟ شخصیت‌های او از حرف‌زدن درباره درد نمی‌ترسند، کنترل را از دست می‌دهند و قوانین را برای اهداف درست یا نادرست می‌شکنند.

در «The Last of Us»، سفر جوئل بیشتر به اعترافی درونی شبیه است تا یک مأموریت. در «مندالورین»، دین سخنرانی نمی‌کند، اما با برداشتن بی‌سروصدا کلاهش در برابر گروگو، احساساتش را بهتر از هر اعترافی بیان می‌کند. پاسکال نقش‌هایی را انتخاب می‌کند که زخم‌های بازِ قهرمان‌هایش بسیار بیشتر از زره‌هایشان است.

85

در نتیجه پدرو پاسکال فقط یک بازیگر نیست، بلکه کراش اینترنت است، چون می‌تواند واقعی باشد. او به چهره‌ای تبدیل شده که نه‌تنها می‌توان در آن یک قهرمان، بلکه انسانی را دید که می‌خواهی باور کنی و به او باور داشته باشی.

منبع: ویجیاتو

مطالب مرتبط:

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا