زهرا داوودنژاد، معروف به واله (زاده ۲۹ فروردین ۱۳۵۶، تهران)، یک هنرپیشه سینما، تلویزیون، و تئاتر ایرانی است. وی دختر علیرضا داوودنژاد، کارگردان برجسته ایرانی، و خواهر رضا داوودنژاد، نوه احترام سادات حبیبیان، برادرزاده محمدرضا داوودنژاد، و دخترعموی مونا داوودنژاد میباشد.
در این مقاله به زهرا داوودنژاد، بازیگر مطرح سینما و تلویزیون ایران، خواهیم پرداخت. او از خانوادهای هنرمند میآید و از کودکی به بازیگری علاقه داشت. در سال ۱۳۷۹ با بازی در فیلم «بچه های بد» به کارگردانی پدرش، علیرضا داوودنژاد، وارد عرصه بازیگری شد.
چکیده ای از بیوگرافی زهرا داوودنژاد
نام : زهرا داوودنژاد
نام هنری : واله داوودنژاد
متولد : ۲۹ فروردین ۱۳۵۶ تهران
حرفه : بازیگر ، منشی صحنه
زمینه فعالیت : تئاتر، تلویزیون و سینما
سالهای فعالیت : ۱۳۷۴–اکنون
فرزندان : 1
بیوگرافی زهرا داوودنژاد
زهرا داوودنژاد، معروف به واله (زاده ۲۹ فروردین ۱۳۵۶، تهران)، یک هنرپیشه سینما، تلویزیون، و تئاتر ایرانی است. وی دختر علیرضا داوودنژاد، کارگردان برجسته ایرانی، و خواهر رضا داوودنژاد، نوه احترام سادات حبیبیان، برادرزاده محمدرضا داوودنژاد، و دخترعموی مونا داوودنژاد میباشد.
علیرضا داوود نژاد پدر زهرا داوود نژاد
دو برادر کوچکتر به نامهای رضا (بازیگر) و علی (بازیگر و دیجی در حوزه موسیقی) در خانواده وی حضور دارند.
تا دوره دیپلم، زهرا تحصیلات خود را ادامه داد و از سن ۱۸ سالگی به عنوان منشی صحنه در حوزه هنری به فعالیت پرداخت. در سن ۲۳ سالگی، وی به عنوان بازیگر در فیلم “پدرش” وارد دنیای سینما شد.
در دوران تحصیل در مدرسه، زهرا یکی از دانشآموزان برجسته بوده و توجه معلمان خود را جلب کرده است. پس از دریافت مدرک دیپلم در رشته مهندسی نرمافزار، وی به دانشگاه راه یافت، اما پس از سه سال تصمیم گرفت از تحصیلات خود دست بکشد و به حوزه بازیگری مشغول شود.
آشنایی او با هنر سینما از دوران کودکیاش، حدود پنج یا شش سالگی، شروع شد. در آن زمان، پدرش در حال ساخت فیلم «خانه عنکبوت» در خانه خانوادگیشان مشغول به کار بود.
در این سن و سال جوانی، او شاهد حضور بزرگان سینمای ایران مانند مرحوم انتظامی، جمشید مشایخی و داوود رشیدی در خانه پدر بود. این تجربه، تأثیر فراوانی بر روی وی داشت و باعث شد که از همان دوران کودکی به دنیای سینما علاقهمند شود.
در آن روزها، او با شگفتی لحظه به لحظه فرایند ساخت فیلم را دنبال میکرد و با تمام جزئیات مراحل آن آشنا میشد. این تجربه جذاب و عجیب برای وی بود و باعث شد تا یک درک عمیق از هنر سینما پیدا کند.
او اظهار میکند که در آن دوران، بسیاری از اصول و تکنیکهای سینمایی را از آن لوکیشن و فرآیند ساخت فیلم فرا گرفت. این تجربه، تاثیر بزرگی بر زندگی او داشت و او را به سمت علاقهمندی به سینما و در نهایت، ورود به عرصه کارگردانی سینما سوق داد. اکنون او یکی از کارگردانان موفق سینمای ایران است و آثار او توجه منتقدان و مخاطبان را به خود جلب کرده است.
واله همون طور که خودش میگوید در دوران کودکی، بسیار علاقهمند به درس خواندن بوده و به همین دلیل همیشه مورد توجه معلمانش قرار میگرفت. وی می گوید که در زمان بچگی علاقه زیادی به خوردن گچ داشته به گونه ای که حتی بیشتر دیوار خانه خودشان را خورده است.
داستان تلخ از دست دادن مادر در هفت سالگی
زهرا داوودنژاد در هفت سالگی مادرش را از دست داد. این اتفاق تأثیر زیادی بر زندگی او گذاشت و باعث شد که روحیهای لطیف و مهربان پیدا کند. او همیشه از مادرش به عنوان یک زن مهربان و فداکار یاد میکند.
زهرا داوودنژاد در مصاحبهای گفته است: «مادرم همیشه برای من یک الگو بود. او همیشه با مهربانی و صبوری با من رفتار میکرد. از دست دادن او برای من بسیار سخت بود، اما سعی کردم که با این غم کنار بیایم.»
ورود زهرا داوودنژاد به عرصه هنر
واله از سال ۱۳۷۴، در سن ۱۸ سالگی، بعنوان منشی صحنه در فیلم «عاشقانه» که به کارگردانی و نویسندگی پدرش بود، اولین تجربه هنری خود را کسب کرد.
پس از گذشت پنج سال، در سال ۱۳۷۹، با بازی در فیلم «بچه های بد» که توسط پدرش کارگردانی و توسط برادرانش نویسندگی شده بود، وارد عرصه بازیگری شد.
در سال ۱۳۸۲، خانم واله در سن ۲۶ سالگی با حضور در سریال «باغچه مینو» که توسط رضا صفدری کارگردانی میشد و با همراهی برادرش رضا داوودنژاد، وارد دنیای تلویزیون شد و این سریال از شبکه سه پخش شد.
زهرا داوودنژاد در زمینه بازیگری از سوسن تسلیمی، فاطمه معتمدآریا و خسرو شکیبایی الگو میگیرد. او همچنین از میان کارگردانان، به آثار مهرجویی قدیم، نعمتالله و کیانوش عیاری علاقه زیادی دارد.
آینده درخشان برای زهرا داوودنژاد
زهرا داوودنژاد از جمله بازیگران بااستعداد و توانمند سینما و تلویزیون ایران است. او در طول سالهای فعالیت خود، نقشهای مختلفی را بازی کرده و تواناییهای خود را در عرصه بازیگری به اثبات رسانده است. با توجه به استعداد و تجربه زهرا داوودنژاد، میتوان انتظار داشت که او در آینده نیز به موفقیتهای بیشتری دست یابد و جایگاه خود را به عنوان یکی از بازیگران مطرح سینمای ایران تثبیت کند.
ازدواج زهرا داوودنژاد
زهرا داوودنژاد ازدواج کرده و صاحب یک فرزند دختر بنام یلدا می باشد.
گفتگو با زهرا داوودنژاد
کودکی شما چه رنگی بود؟
قرمز.
این همان رنگی است که دوست داشتید ؟
بله چون کودکی من خیلی پر هیجان بود.
ناکامی بزرگ دوران کودکی شما چه بوده؟
از دست دادن مادرم.
بهترین دوست کودکی شما چه کسی بوده؟
یادم نیست.
کوچه ای که بهترین اتفاقات زندگی شما درآن رقم خورد؟
خیابان سهیل.
در وسایل شخصی شما چه چیزی از کودکی باقی مانده؟
بله عکس هایم.
باارزش ترین اسباب بازی شما چه بود؟
عروسک هایی که مادر بزرگم برایم درست می کرد.
کدام معلم دوران کودکی را هرگز از خاطر نمی برید؟
معلم کلاس دوم دبستانم ژاله جون.
در کاراکترهایی که از کودکی تا به امروز دیده اید دوست داشتید جای کدام شخصیت بودید؟
با هاج زنبور عسل خیلی همذات پنداری می کردم البته کارتون مهاجران را هم خیلی دوست داشتم.
چه اتفاقی در دوران کودکی حرص شما را بیشتر در می آورد؟
اصولا در کودکی زیاد حرص نمی خوردم.
اگر قرار باشد یکی از عکس های کودکی تان را انتخاب کنید آن عکس کدام است؟
من عکس زیاد دارم اما یک عکس در پشت بام خانه یمان گرفتم که آن را خیلی دوست دارم فکر می کنم یک سالم بوده و درست در همان موقعیت شروع به حرف زدن کردم.
انجام یا تکرار چه کاری در کودکی برایتان برایتان حسرت شده؟
من درست وقتی 7سالم بود ومی خواستم روز اول مهر به مدرسه بروم مادرم فوت کرد برای همین این روز همیشه برایم یک حسرت است و همین طور دیدار دوباره مادرم.
اگر به دوران کودکی برگردید کدام غذای مادرتان را هوس می کنید؟
همه غذاهایش را.
دوست داشتید کودک امروز باشید یا همان روزگار، چرا؟
کودکی دیروز را خیلی بیشتر دوست دارم چون خیلی آزاد و رها بودم و طبیعت را خیلی خوب درک کردم مثل بچه های امروز اسیر آپارتمان نبودم.
در بازی های کودکی بیشتر زورگو بودید یا مظلوم واقع می شدید؟
سعی می کردم جانب انصاف و حق را بگیرم. بنابراین نه زور گو بودم و نه مظلوم مسئولیت کارم را می پذیرفتم.
وقتی بچه بودید دوست داشتید در آینده چه کاره شوید؟
معلم.
داستان یا نویسنده ای سراغ دارید که کودکی شما را متحول کرده باشد؟
قصه های مرحوم آذر یزدی را خیلی دوست داشتم و همین طور کیهان بچه ها را.
بچه خوش قولی بودید یا زیر قولتان می زدید؟
بسیار زیاد خوش قول بودم.
کدام کار خرابی دوران کودک یتان را به خاطر دارید؟
من در کودکی گچ زیاد می خوردم یادم می آید یک بار بیشر دیوار خانه یمان را خورده بودم.
کجای کودکی از شما تقدیر فراموش نشدنی ای شد؟
من بسیار بچه درس خوانی بودم برای همین همیشه مورد توجه معلمانم قرار می گرفتم.
مسافرت مورد علاقه تان در کودکی کجا بود؟ چرا آنجا را دوست داشتید؟
شمال چون عاشق طبیعت بودم.
اگر بچه ای شما را اذیت می کرد خودتان با او رو به رو می شدید یا به والدینتان می گفتید؟
اگر خیلی از نظر روحی اذیت می شدم به پدرم می گفتم.
آیا دوست خیالی هم داشتید؟
بله من از 7 تا 10 سالگی مادر و عمه مرحومم را می دیدم و با آن ها حرف می زدم.
دوست داشتید کدام روز طولانی ترین روز زندگی تان باشد؟
روزی که دخترم یلدا به دنیا آمد.
یاد کدام مدرسه همیشه در خاطر شما حک شده است؟
مدرسه شهید بهشتی.
خانم داوود نژاد، در روزگار مدرن خیلی از خانم ها در کنار وظایفی که در خانه بر عهده دارند، از جایگاه شغلی هم در اجتماع برخوردارند، به نظر شما چگونه می توان هر دو نقش را به درستی ایفا کرد بدون این که خللی در نقش دیگر ایجاد شود؟
در همین سینمای خودمان من خانم هایی را می بینم که برای من الگو بوده اند، خانم هایی که همزمان هم زندگی خانوادگی و هم زندگی حرفه ای موفقی داشته اند و به نظر من این هماهنگی برمی گردد به خواسته خود آدم ها و جهان بینی که نسبت به دنیا دارند. به هر حال هماهنگ کردن وظایف شغلی و خانوادگی نیاز به عشق و علاقه دارد و به نظرم اگر واقعا بخواهیم، می شود.
این روزها برخی از خانم ها فکر می کنند با ازدواج ممکن است از مسیر موفقیت های شغلی و اجتماعی شان دور شوند، به نظر شما آیا ازدواج می تواند مانعی بر سر راه موفقیت های اجتماعی خانم ها باشد؟
به نظر من ترس از ازدواج به نگاه آدم ها برمی گردد. اگر فردی معتقد باشد که ازدواج باعث متوقف شدن رشد او می شود، قطعا این اتفاق برایش می افتد، اما من این نظر را نداشتم و تصورم این بود که ازدواج یکی از اتفاق های زندگی است که باید رخ بدهد و ازدواج نه تنها مانع مسیر موفقیت خانم ها نیست، بلکه باعث رشد و تکامل آدم هاست، مخصوصا زمانی که این ازدواج با مادر شدن هم همراه باشد، به نظر من همسر شدن و مادر بودن بر هر زنی واجب است.
به نکته خوبی اشاره کردید مساله مادر شدن این روزها خیلی از زوج های جوان تمایلی به فرزند دار شدن ندارند و معمولا از مسئولیت های داشتن فرزند هراس دارند، نظر شما به عنوان یک مادر در مورد این پدیده اجتماعی چیست؟
اتفاقا این مساله همیشه برای من سوال برانگیز بود که چطور اهالی سینمای ما این همه از ازدواج و بچه دار شدن دوری می کنند و از طرف دیگر هنرمندان در سینمای هالیوود که خیلی از نظر فرهنگی هم با ما متفاوت هستند، تا به این اندازه به سمت تشکیل خانواده و فرزنددار شدن می روند و تعداد فرزندهایشان هم به یک فرزند محدود نمی شود تا این که خودم بچه دار شدم و فهمیدم که مادر و پدر شدن لازمه طبیعت انسانی است و با فرزنددار شدن است که آدم ها به بلوغ زنانه و مردانه می رسند.
زندگی زناشویی یعنی مشارکت و تکامل، خودخواهی و خودشیفتگی ما آدم هاست که باعث می شود نتوانیم در طبیعت مان مشارکت کنیم و سهم مان را با شخص دیگری که اول همسرمان است و سپس فرزندمان تقسیم کنیم و این از یک فرهنگ بیمار گونه و محدود کننده نشات می گیرد،
در حالی که اصل نیست و ما می بینیم که در سراسر جهان، مردم در هر جایگاهی اقدام به ازدواج و فرزند دار شدن می کنند. به نظر من ازدواج و فرزند دار شدن مسیر تکامل انسان است و اشتباه محض است اگر ازدواج و مادر شدن را محدودیت بدانیم.
شما پس از مادرشدن چه تغییراتی در وجودتان و در زندگی احساس کردید؟
من همیشه به دوستانم که تا به حال مادر نشده اند این را می گویم که انسان از تولد تا مرگ باید در این دنیا به مقام های مختلفی برسد، همان گونه که ما در کارمان ترفیع می گیریم و در حرفه مان پیشرفت می کنیم، همسر شدن و مادر شدن هم مقام هایی است که انسان در زندگی می گذراند، اگر این مقام ها را نگذراند انگار چیزی در زندگی اش کم است.
از طرف دیگر من با مادر شدن انگار بار دیگر به دنیا آمدم، این در حالی بود که من در دوران تجرد در چشم انداز زندگی ام اصلا ازدواج و مادر شدن را نمی دیدم. پس از به دنیا آمدن یلدا دخترم به خودم گفتم خب حالا دوباره به دنیا آمده ای و از وجودت یک موجود جدید به وجود آمده است که می توانی دوباره با او زندگی را تجربه کنی و در واقع خودم را مالک و صرفا والد فرزندم ندانستم، انگار خودم بودم و دیدم با بچه دار شدن می شود الفبای زندگی را بار دیگر به صورت آگاهانه شروع کرد.
به نظر من با به دنیا آمدن بچه می توانیم خودمان را دوباره بازسازی کنیم و این برای من رسالت شیرینی بود. فرزندم بار دیگر من را ساخت و تربیت کرد و این تجربه افق و چشم انداز زیبایی به زندگی آدم می دهد که با هیچ چیز دیگر قابل مقایسه و تعویض نیست.
خانم داوود نژاد به نظر شما خانم ها برای موفقیت باید در چه مسیری قدم بگذارند؟
انسان اشرف مخلوقات و قوی ترین موجود این جهان هستی است، زن هم به همین روی قدرتمند ترین، آگاه ترین و عاشق ترین موجود روی زمین است و این قدرت در جنس مونث بسیار بیشتر از حد تصور است، به نظر من ما این قدرت را در وجودمان گم کرده ایم، باور به این که یک زن هستی و قدرت عظیمی برای خلق زندگی، خانواده، کار و فعالیت های اجتماعی دارد.
متاسفانه باور ما خانم ها به خودمان کم شده است. من باور دارم زنان جهان سوم، بسیار توانا هستند و هر جا که ما خودمان را باور کرده ایم موفق شده ایم. چه کسی می تواند موفقیت های زنان ایرانی را کتمان کند، خانم های جامعه هنری مثل رخشان بنی اعتماد، خانم پوران درخشنده، خانم های کار آفرین و خانم های پزشک و دانشمند همگی افرادی بودند که با وجود همه مسائل خودشان را باور کردند و موفق شدند و من امیدوارم که ما یادمان نرود که قدرتمند ترین و عاشق ترین موجودات این زمین هستیم و همه چیز از ما آغاز می شود، اگر این قدرت را باور کردیم آن وقت است که جامعه ای درخشان خـواهـیم داشت.
فعالیتهای حرفهای زهرا داوودنژاد
فیلم های سینمایی:
عروسی مردم (۱۳۹۸) مصائب شیرین ۲ (۱۳۹۷) شماره ۱۷ سهیلا (۱۳۹۵)
کلاس هنرپیشگی (۱۳۹۰) نیلوفر (۱۳۸۷) زن دوم (۱۳۸۶)
دستهای خالی(۱۳۸۵) ملاقات با طوطی (۱۳۸۲) بچههای بد (۱۳۷۹)
فیلم های تلویزیونی
تازه وارد (١۴٠١) روزگار جوانی ۲ (١۴٠٠) تله فیلم خط و نشان (۱۳۹۸)
دنگ و فنگ روزگار (۱۳۹٨) هیئت مدیره (۱۳۹۷) من یک مستأجرم (۱۳۸۳)
باغچه مینو (۱۳۸۱)
شبکه نمایش خانگی
شوخی کردم (۱۳۹۲–۱۳۹۳) شبهای مافیا فصل سوم (۱۴۰۰)
دستیار کارگردان
هوو (۱۳۸۴)
منشی صحنه
سوگند (۱۳۸۷) مانا (۱۳۸۷) استشهادی برای خدا (۱۳۸۶)
اقلیما (۱۳۸۵) بهشت از آن تو (۱۳۷۹) عاشقانه (۱۳۷۴)
منبع: بیتوته