گرد آیید به دور آتش، ای مسافران، و به یک داستان کهن گوش دهید. روزهای خدایان قدیم به شماره افتاده. روزی فاجعه بار رخ خواهد داد و آخرین نبردی که همه نبردها را پایان دهد، به وقوع خواهد پیوست. در اینجا خدایان خواهند مرد و دنیا آن طور که میشناسیم به پایان خواهد رسید. این داستان رگناروک است.
حادثه افسانهای با ریشههای واقعی
حادثه رگناروک وایکینگی یا Ragnarök روایت آخرالزمانی در دل اساطیر اسکاندیناوی است که از طریق فیلمها و بازیهای اخیر شهرت زیادی پیدا کرده. دانشمندان حالا شروع کردهاند به نظریه پردازی در این باره که شاید این رویداد افسانهای واقعا رخ داده باشد. با ما همراه شوید و درباره این حادثه آخرالزمانی وایکینگها بیشتر بدانید.
چنان که در داستان هم آمده، پیش از آنکه رگناروک فرا برسد دنیا با «فیمبول وینتر» یا زمستان بزرگ رو به رو خواهد شد. فیمبول وینتر زمستانی سه ساله و ویرانگر توصیف شده که هیچ تابستانی در میان آن نخواهد بود. در دوران زمستان بزرگ برف از تمامی جهات میوزد، دما به شدت کاهش مییابد و قحطی و رنج در سراسر سرزمین گسترش پیدا میکند. جنگهای بسیار میان انسانها فورا آغاز میشود؛ زیرا آنها در تلاشند تا در چنین شرایطی بقای خود را حفظ کنند و پس از آن، به سرعت حادثه رگناروک شروع خواهد شد.
از این رویداد اغلب به عنوان یک ابزار برای روایت نمادین یاد شده است که بر اوج و افول تمدن بشری، قدرت طبیعت و چرخه ویرانی و تولد دوباره در اساطیر اسکاندیناوی تأکید میکند. با این حال، برخی از دانشمندان تصور میکنند که شاید فیمبول وینتر معادل واقعی در دنیای واقعی هم داشته باشد.
فیمبول وینتر افسانهای قبل از رگناروک رخ داد
دیرینه شناسان سال ۵۳۶ میلادی را به عنوان یکی از بدترین سالها در تاریخ بشر معرفی کردهاند. در این سال یک یا احتمالا چندین آتشفشان در نیم کره شمالی فوران کردند و خسارات زیادی به بار آوردند. همین رویداد یک «زمستان آتشفشانی» ده ساله را به وجود آورد که کره زمین را درون پوششی از خاکستر و گازهای گوگردی که نور خورشید را مسدود میکرد، پوشانده بود.
چنین ویرانی زندگی مردم در سراسر جهان را تحت تأثیر قرار داد. کشور چین در تابستان برف به خودش دید و دمای میانگین در اروپا ۲.۵ درجه سانتی گراد (۴.۵ درجه فارنهایت) کاهش یافت. در آن سوی اقیانوس اطلس، کشور پرو با خشکسالی مواجه شد و طاعون خیارکی (بوبونیک) در نهایت به مصر در سال ۵۴۱ رسید.
بر اساس تحقیقات تازه از موزه ملی دانمارک، این زمستان آتشفشانی ممکن است واقعا به عنوان نشانهای از پایان دنیا تفسیر شده و بتواند همان ریشه اصلی افسانه فیمبول وینتر باشد.
دانشمندان درباره حادثه رگناروک وایکینگی چه میگویند؟
مورتن فیشر مورتنسن، پژوهشگر ارشد موزه، در بیانیهای ترجمه شده گفت:
بسیاری از صاحب نظران در مورد این موضوع گمانه زنی کردهاند. اکنون اما برای اولین بار اکنون میتوانیم نشان دهیم که شاید بزرگترین فاجعه اقلیمی در تاریخ بشر به طرز فاجعه باری بر دانمارک تأثیر گذاشته باشد.
تا پیش از این، مشخص نبود که این رویداد اقلیمی تا چه اندازه بر دانمارک تأثیر گذاشته است. تازهترین تحقیقات در مورد شیوههای کشاورزی در این کشور از عصر برنز تا دوران وایکینگها انجام شده و نشان داده که این منطقه چقدر تحت تاثیر قرار گرفته است. محققان با بررسی حلقههای سالانه بیش از ۱۰۰ اصله درخت بلوط متعلق به قرن ششم، ثابت کردند که در این دوره رشد بسیار ضعیف (یا حتی نبود رشد) وجود داشته است. یافتهها به ویژه به دوره زمانی تابستانهای میان سالهای ۵۳۹ تا ۵۴۱ میلادی اشاره میکنند.
مورتنسن اضافه کرد:
وقتی درختان قادر به رشد نبودند، هیچ چیزی دیگری هم در مزارع نمیتوانست رشد کند. در جامعهای که تمام مردم به کشاورزی وابستهاند، پیامدها فاجعهآمیز خواهند بود. سایر تحقیقاتی که ما در حال انجام آنها هستیم این موضوع را تأیید میکنند. در اینجا شاهد کاهش چشمگیر تولید غلات هستیم. مناطقی که مردم آنها را به طور کامل ترک کردهاند و جنگلهایی که فراتر از مزارع رها شده گسترش یافتهاند.
شواهد زمستان سخت در اسکاندیناوی را تایید میکنند
پژوهشگران درباره نروژ و سوئد بر این باورند که تا نصف جمعیت این مناطق جان خود را از دست دادهاند. با توجه به این یافته، غیرقابل تصور نیست که همان اتفاق در دانمارک نیز رخ داده باشد. وقتی این حلقههای سالانه کوچک و باریک را میبینم، بدنم به لرزه میافتد. خوب میدانم که نشان دهنده چقدر غم، مرگ و بدبختی هستند.
جالب است بدانید که شواهد باستان شناسی نیز رخداد این دوره زمانی سخت در دانمارک را پشتیبانی میکنند؛ زیرا چندین اکتشاف بزرگ طلا مانند شیپورهای طلایی، گنجینه ویندلِو و گنجینه بروهولم به این دوره نسبت داده شدند. از طرفی گنجهایی که از نظر زمانی دورههای پیشین ساخته شده بودند، به طرز شگفت انگیزی کم به نظر میرسند. تفسیر کنونی این است که مردم تمام چیزهای ارزشمند قبلی را برای خدایان و به این امید که خورشید بازگردد، قربانی کردهاند.
در عین حال، تجزیه و تحلیل محصولات کشاورزی در سالهای بعد از حادثه رگناروک وایکینگی نشان میدهد که بازماندگان زمستانهای سخت مجبور شدند گزینههای خود را برای امنیت غذایی بهتر گسترش دهند. به نظر میرسد کشت چاودار یکی از همین دست تحولات بوده، زیرا در قرنهای بعدی مردم به طور فزایندهای کشت و برداشت آن را رواج دادند. شاید دلیلش این بود که نسبت به سایر غلات به نور خورشید کمتری نیاز داشت. چاودار به طور مؤثری به یک بیمه نامه در برابر سختیهای احتمالی آینده تبدیل شد.
جمع بندی یافتهها؛ افسانه یا واقعیت؟
پروفسور مورتنسن در این باره گفت:
میتوان در این مورد حدسهایی زد که نان چاودار از این دوره سرچشمه گرفته است یا خیر. تاریخ نشان داده که مردم باستان از چاودار برای تهیه نان استفاده میکردند. تصور جالبی است اگر علاقه ما به نان چاودار از یک بحران اقلیمی نشأت گرفته باشد.
البته این اثبات قطعی نیست که فیمبول وینتر افسانهای بر اساس این رویدادها شکل گرفته باشد؛ اما قطعا اتفاق و هم زمانی جالبی است.
در نتیجه گیری پژوهش نوشتند:
اینگونه افسانهها ممکن است فقط نوعی تخیل آزاد بوده باشند؛ اما همچنین احتمال دارد صدای رازی از حقیقتی دور را نیز در خود داشته باشند. چندین نفر حدس زدهاند که فیمبول وینتر افسانهای به فاجعه اقلیمی قرن ششم اشاره میکند. حالا میتوانیم بیان کنیم که تطابق بزرگی در این میان با چیزی وجود دارد که از نظر علمی میتوانیم اثبات کنیم.
این پژوهش را مجله Journal of Archaeological Science: Reports منتشر کرده است.
منبع: خبرآنلاین