درباره بازیگر معتبر سینمای ایران که از فردا عکسهایش به نمایش در میآیند.
خانم نیکی کریمی را از یاد نبرید. ستارهای که از 18 سالگی در سطح اول سینمای ایران حضور داشته و حالا زمان حضورش به 34 سال میرسد. 18 ساله وارد شد و حالا53 ساله است. شاید ندانید که حضورش در فیلم عروس در سال 1369 چه تاثیری در فضای نمایشی کشور داشت. یک دختر جوان زیبا که سینماگر و تهیه کننده آن هیچ تلاشی برای کنترل و یا پوشاندن این چهره انجام نمیدادند.
چهره خانم کریمی در سال 1370 تهران را تسخیر کرد. در بیلبوردها و تابلوها. خود پوسترهای غول پیکر فیلم نوعی مکاشفه جمال شناسانه بود. آن هم در دورانی که فریماه فرجامی آن زن نجیب و دوست داشتنی در مسیر خروج از این حیطه قرار گرفته بود. عروس پرفروش و پرتماشاگر شد. هنوز هم جزو پرتماشاگرترین فیلمهای تاریخ ماست. بین ده تای اول یا شاید بیست تای اول.
اما آنچه در سه سال بعد برای خانم کریمی رخ داد هنوز هم مایه شگفتی است. این که در 5 فیلم بعدی خود با سه کارگردان مهم دیگر همراه شود. آیا خوش شانس بوده که سینمای تجاری درآن سالها سرگرم جمشید آریا و فیلمهای درجه دو حادثهای بودند و از ظرفیتهای صورت خانم کریمی برای فروش فیلمهایشان بیخبر بودند؟ شاید هم کریمی بسیار جوان مشاور خوبی داشته شاید پدرش.
هرچه بود او طی دو سه سال بعد در ردپای گرگ مسعود کیمیایی در نقش دختر گلچهره سجادیه بازی کرد و بعد در دو پروژه داریوش مهرجویی نقشهای بسیار سنگینی را از سر گذراند. در سن 20 و 21 سالگی. در سارا که همه بار درام فیلم بر دوش او بود و در یک کلام درخشان ظاهر شد و در پری که با علی مصفا یک فرنی و زویی وطنی را تشکیل داده بودند.
نقشآفرینی او در سارا آنقدر فوقالعاده بود که دوتا جایزه بینالمللی بازیگری از نانت و سن سباستین برای این دخترک جوان به ارمغان آورد اما در تهران آن روزها کسی این موفقیتها را نمیدید. همانطور که با یک بدبینی چپگرایانه عمیق جوایز عباس کیارستمی مورد تردید قرار میگرفت. سینما و بازیگری وقتی مفهوم داشت که در فیلمی از بهرام بیضایی و در مرحله بعد محسن مخملباف و یا ناصر تقوایی میدرخشیدند.
شاید فکر میکنید که مبالغه میکنم اما این عین واقعیت است. به هرحال نیکی کریمی و بازی فوقالعادهاش مورد توجه قرار نگرفت. او در همین دوران در دو فیلم مشهور ابراهیم حاتمیکیا هم ظاهر شده بود. بوی پیراهن یوسف و برج مینو. در دومی یعنی برج مینو دومین همکاری خود با علی مصفا را رقم زد. هردو فیلم حال و هوایی مذهبی دارند اما ثمره دورانی است از حاتمیکیا که در غیبت مرتضی آوینی بنا بر درک خاص خود مدام در پی یافتن نشانههای زندگی در کنش مردان جنگ بود.
پس در سال 1373 نیکی کریمی در 22 سالگی بازی در عروس، ردپای گرگ، سارا، پری، بوی پیراهن یوسف و برج مینو را در کارنامه داشت. اما خب نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد درآن دوران طبق معمول ترمزش را کشید. در واقع گروه نزدیک به آقای خاکبازان همانگونه که جلوی فعالیت افسانه بایگان را در دهه شصت گرفتند و در اوایل دهه هفتاد هم از توجه بیش از حد رسانهها به ماهایا پتروسیان بسیار جوان کلافه شدند و دخترک ارمنی سینما را مدتی متوقف کردند در مورد نیکی کریمی هم هیچ گذشتی نشان ندادند.
ازدواج ناکام و بسیار کوتاه خانم کریمی با یک مرد تاجر که به طلاق ختم شد و سپس مداخله مرد برای بر هم زدن کارنامه شغلی نیکی کریمی موجب شد تا با دستور نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی نیکی کریمی از پروژه سینمایی چهره که قرار بود دومین همکاری و همبازی بودن نیکی کریمی و ابوالفضل پورعرب باشد کنار گذاشته شود.
نیکی کریمی هرگز نتوانست آن چگالی فیلمهای خوب را در دوره دیگر بازیگریاش تکرار کند. او چهار فیلم با تهمینه میلانی کار کرد که حداقل در دوتای آنها یعنی دو زن و نیمه پنهان فوقالعاده ظاهر شد اما باز هم در ایران او را ندیدند. میگویند منش مستقل او و نه گفتنش به تقاضاهای متعدد سینمایی و غیرسینمایی، خصوصی و غیر خصوصی که به سمتش روان بود، کار او را دشوار ساخته بود.
او از دورهای در کنار عباس کیارستمی قرار گرفت که بیش از سی سال از کریمی بزرگتر بود اما هرچه بود این همنشینی نزدیک که بیش از هشت سال به طول انجامید منجر به گشایش افقهای ذهنی نیکی کریمی شد و او ازآن پس نوع دیگری به مسئله ستاره بودن نگاه میکرد.
از دهه هشتاد کم کم فیلم ساختن را پی گرفت و در جشنوارههای مهم سینمایی جهان به عنوان مهمان و داور حضور یافت. با نوری بیلگه جیلان صمیمی شد و با گائل گارسیا برنال و بسیاری دیگر از چهرههای بینالمللی سینمای جهان و با دقت و ظرافت برند خود را حفظ کرد. هرچند شاید آن دخترک پرشور دهه هفتاد که بازیگری را با یک اشتیاق دیوانهوار انجام میداد دیگر محو شده بود و جایش را به بازیگری پرتجربه داده بود که انگار فقط وظیفهاش را به تمام و کمال انجام میدهد.
نیکی کریمی همچنان نامی محترم در تاریخ سینمای معاصر ایران است. با تجارب متعدد در بازیگری، کارگردانی، تهیه کنندگی، ترجمه کتاب و عکاسی. مشخص است که اشتباهاتی هم داشته. مشخص است که توان و انرژی خود را در دورهای بر سر رقابت با دو ستاره دیگر هم عصرش (لیلا حاتمی و هدیه تهرانی) هدر داده است و مشخص است برخی از بهترین پیشنهادهای بازی در فیلمهای سرنوشت ساز را بیجهت از دست داده است(مثلا درباره الی) اما هرچه هست ما او را با بازیهای ظریفش در سارا و دوزن و نیمه پنهان و کارگردانی فیلمهای خوبی مثل آتابای و حفظ هوشمندانه برند خود به عنوان یک ستاره دیرپای سینمای ایران در یادها خواهیم داشت.
از فردا نمایشگاهی از عکسهای نیکی کریمی در کنار کارهای مسعود کیمیایی و رضا کیانیان در یکی از گالریهای تهران به نمایش درخواهند آمدتا بار دیگر نیکی کریمی را در خط اول خبرها داشته باشیم. نمیدانیم نیکی کریمی را دوباره در قامت یک بازیگر خواهیم دید یا نه؟ آیا پلتفرمها از ظرفیت حضور نیکی کریمی که همیشه به نوعی اعتبار برند آن سریال است چشم میپوشند؟ آیا نیکی کریمی بعد از موفقیت و البته جنجالهای آتابای بار دیگر پشت دوربین خواهد ایستاد؟امیدواریم این گونه باشد و آن شایعه مهاجرت او از ایران به آن سفتی و سختی که در خبرها به نظر میرسید نباشد.
منبع: هفت صبح